رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

دخترم رها

اولين سرماخوردگي

1390/10/21 11:3
نویسنده : مامان شیما
88 بازدید
اشتراک گذاری

گالری تصاویر سوسا وب تولز

هميشه به خودم افتخار مي كردم كه اينقدر خوب ازت مراقبت كردم تا حالا سرما نخوردي و كلي ادعا داشتم اما وقتي صبح دوشنبه آب بيني تو ديدم كه سرازير شده فهميدم كه دوره افتخارات من هم به پايان رسيده عزيز دلم .

نازنينم بابايي باهات منطقي صحبت مي كنه و توي دماغت قطره مي ريزه و همش مشغول تمييز كردن دماغته كه اين كار از عهده من بر نمي ياد ولي تو با بابايي خوب همكاري مي كني خلاصه يه كاري واسه بابايي پيدا شده فقط كافيه تو از كنارش رد بشي خيلي سريع به دام مي يوفتي .

واي عزيزكم شب سه شنبه كه تا صبح نتونستي بخوابي چون دماغت پر بود و نمي تونستي نفس بكشي قربونت برم كه همش ناله كردي .

ديشب من تا صبح از گلو درد نتونستم بخوابم انگار بد جوري سرماخوردم .بابايي همش بهم مي گفت از ليوان تو چيزي نخورم ولي گوش نكردم و معتقد بودم كه مامانا مريض نمي شن آخه يادمه كه وقتي بچه بودم و آبله مرغون گرفته بودم هيچ كس بهم نزديك نمي شد جز مامانم واسه همين هميشه فكر مي كردم وقتي بچه ها مريض مي شن مامانا چون بايد ازشون مراقبت كنن ديگه خودشون مريض نمي شن اما مثل اينكه اين فرضيه كاملاً اشتباه بود.

اين سرماخوردگي لعنتي همين چيزش بده كه نمي تونين نفس بكشين.

فين كردن تو شده يكي از آرزوهاي بزرگ من . قربون اون مماغ قرمزت برم عروسكم .

ديروزرفتيم پيش عمو دكتر از در كه وارد شدي و چشمت كه به عمو دكتر افتاد زدي زير گريه من نميدونم تو چرا اينجوري مي كني اين بنده خدا كه خيلي مهربونه .

وزنت 10 كيلو دور سر 46 و قدت هم 87 سانتي متر شده و عمو دكتر خيلي راضي بود .

الان كه از خواب بيدار شدي به نظر حالت بهتره بريم صبحانه بخوريم عروسك مامان.

اولين سرماخوردگيت مبارك عزيز دلم


پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم رها می باشد