رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره

دخترم رها

سفر کرمان

1395/5/3 22:09
نویسنده : مامان شیما
117 بازدید
اشتراک گذاری

هفته اخر ماه رمضون رفتیم کرمان دوتایی از چند روز قبل مشغول جمع کردن وسیله بودی و مرتب از من می پرسیدی چند روز دیگه مونده .خلاصه روز موعود فرارسید و من و تو رفتیم که سوار قطار بشیم .بابایی ما رو رسوند وقتی از ماشین پیاده شدیم به بابات گفتی دلم برات تنگ می شه و بغض کرده بودی اصلا انتظار نداشتیم .

توی قطار ماجرا داشتیم مدتی بود که سوار قطار و هواپیما نشده بودی و برات جالب بود .

کرمان خیلی بهمون خوش گذشت من همش با دوستام بودم و تو هم با دوستات .بعد از ظهر ها با مریم جون و ساقی می رفتی پارک شبها هم تا اخر شب بیدار بودی خلاصه اینقدر حال کردی که همش به من می گی مامان کاشکی کرمان زندگی می کردیم .

موقع برگشتن سوار هواپیما شدیم که اونم ماجراهای جالب خاص خودشو داشت ، مثلا یه سوال که برات پیش اومده بود این بود که چرا هواپیما اتاق ندارهخنده

اینم رهای شکمو که این مدت اینقدر خورده بود که وقتی برگشتیم همه از دیدنش شگفت زده شده بودن

 

پسندها (1)

نظرات (0)

niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم رها می باشد