رها در روزهای دور از وبلاگ
رها کوچولوی من حسابی داره بزرگ می شه چند ماهی می شه که براش هیچی ننوشتم نمی خواستم تنبلی کنم موبایلم ویروس کرفته بودنمی تونستم بریزم روی لب تاب بعد هم رفتیم کرمان و بعد هم اینترنتم قطع بود چون می خواستم شرکتم رو عوض کنم و از مخابرات اینترنت بگیرم و حجمم نامحدود باشه اخه تو خونه ما مصرف اینترنت بالاست رها که همیشه تبلتش دستشه و داره به قول خودش بازی دامیود (دانلود)می کنه .
خلاصه اتو این چند ماه منو رها حسابی خوش گذروندیم سفر کرمان عالی بود بهمون حسابی خوش گذشت و همه دوستامون رو دیدیم رها حسابی با اراد شیطون بلا و اوین عروسکی وانوشا کوچولو و روژان نازنین حسابی بازی کرد .
شبها هم تا نصف شب پیش گیسو و ساقی بود و باهم بازی می کردن من که خواب می رفتم صبح بچه می گفتن رها دیشب ساعت ٣ خوابید و من اصلا باورم نمی شد خلاصه خیلی بهمون خوش گذشت .
کلاس زبانت رو عوض کردم جای قبلی خیلی خوب بود مخصوصا میس ندا که خیلی دوسش داری ولی شهریش زیاد شده بود و من ترجیح دادم یه جای دیگه برات پیدا کنم .
کلاس زیمناستیکت رو خیلی دوست داری و توی خونه همیشه داری تمرین می کنی .
چند روز پیش از کلاس زبان که میومدیم بهم گفتی مامان بریم پاساژ من یکم خرید دارم .من با دهن باز نگات می کردم .
این روزها داریم خونمون رو تمیز می کنیم و خرید می کنیم و من مرتب دارم در مورد عید و سفره هفت سین برات توضیح می دم ولی نمی تونی درکش کنی و هر جا سفره هفت سین مب بینی سوال می پرسی که با اینا چکار می کنن ، عید یعنی چی ,با عید چکار می کنن ، وای از دست سوالای تو
رها و آراد مشغول تبلت بازی ،وقتی مشغول می شن دیگه هیچ صدایی ازشون در نمیاد
رها و روژان و انوشا
رها با موهای بافته
این شال گردن رو خاله سوزان مامان روژان زحمت کشیده و واسه رها بافته .رها عاشق شالشه هرجا می ره می پوشه و به همه نشون می ده و کلی از شالش تعریف می کنه .سوزان جون مرسی از محبتت
اینم از روزاهای برفی کرمان که خیلی خوش گذشت
اینم یه سوپرایز