سفر شمال
دختر کوچولوی دوست داشتنیه من تعطیلات هفته پیش رو با دوتا از دوستامون رفتیم شمال که خیلی خوش گذشت و حسابی هوا سرد بود همش نگران بودم سرما بخوری و بالاخره وقتی داشتیم برمی گشتیم توی راه تب کردی ، عزیزکم دومین سرماخوردگیت رو تجربه می کنی امروز خیلی بیحالی اصلا حرف نمی زنی و الان که ساعت 12 هست خواب رفتی .
دختر کوچولوی شیرین زبونم از کرمان که اومدیم هر روز می گی به مریم جون زنگ بزن و من هم زنگ می زنم و گوشی رو می دم دستت و با هم کلی حرف می زنین .
همیشه می ری سراغ یه ملافه یا روسری و سرت می کنی من هم چند روز پیش یه پارچه خریدم خاله نوریه (مامان آیدین ) برات یه چادر خوشگل دوخت حالا دیگه خودت چادر داری و می تونی کلی مامان بازی کنی .
رها در بازار تهران
رها با چادر نماز
اینجا تلکابین رامسره و پشت سر رها مه گرفته و همه جا سفیده سفیده
رها کنار دریای خزر
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی