اسفند تا اسفند تا اسفند
دختر کوچولوی من امروز ٣٠ اسفنده آخه ٩١ سال کبیسه است و ما هنوزدر اسفند به سر می بریم و الان ساعت ٦:٢٠ دقیقه صبحه و فقط چند ساعت تا سال جدید مونده .
سومین اسفند رو هم با هم بودیم .٦ ماهگی ،١٨ ماهگی ،و حالا ٣٠ ماهگی .
عزیزکم در ٣٠ ماهگیه زندگیت به سر می بری و ما ٣٠ ماه در کنار هم بودیم . رها کوچولوی من سال ٩١ سال خوبی بود چون ما تو رو داشتیم اگر چه کم و بیش با مشکلات تقریبا زیادی روبه رو بودیم و لی وجودت به من و بابایی آرامش می داد و دیدن چهره تو هر صبح ما رو شارژ می کرد و شبها با بازی گوشیهای تو همه مشکلات یادمون می رفت و با آرامش تو می خوابیدیم .
اسفند امسال به ما خیلی خوش گذشت چون تقریبا هرروز با هم می رفتیم بیرون و خرید می کردیم یه نمایشگاه توی پارک گفتگو بود که یه خانه اسباب بازی داشت من و تو هم هر روز می رفتیم اونجا و تو حسابی بازی می کردی .آبرنگ بازی و خمیر بازی خیلی دوست داشتی وبا پاستل هم نقاشی می کشیدی و خلاصه واسه خودت دوست هم پیدا می کردی .
وقتی برات لباس یا هر چیز دیگه ای می خریدم می گفتی مرسی مامان که برام لباس خریدی ،قربون اون زبونت برم که فکم از تعجب میوفتاد پایین .
راستی دیروز دستی به سر روی اتاقت کشیدیم ،یه فرش جدید برات خریدیم .دیزاین اتاقت رو عوض کردیم.البته یه چیزایی باید برات بخریم مثل کتابخونه و یه میز توالت کوچولو.
دیشب ٢ تا ماهی قرمز خریدیم خیلی دوسشون داری و براشون اسم گذاشتی ،انغذی و واچین اسم ماهیها .همش می خواهی بهشون نون بدی و می گی گشنشونه .بهم می گی مامان ماهی پا نداره ؟ ماهی نوک می زنه ؟ماهی دست نداره؟
سال جدید رو با هم شروع می کنیم ،در کنار هم با آرزوی سلامتی برای همه و همه و همه .
اسفند 1390
اسفند 1389