نوروز 1392
من می گم :موش موشک تو با این هوشت تو می گی :من و کردی مدهوشت
دخترک من امسال رو با سفر شروع کردیم سال تحویل خونه بودیم و قرار نبود جایی بریم یه دفعه بابایی تصمیم سفر گرفت ما هم استقبال کردیم و روز اول عید راهی کرمان شدیم .اصلا انتظار نداشتم که اینقدر توی جاده دختر خوبی باشی عقب ماشین برات جا درست کرده بودیم تو هم یا خواب بودی و یا با اسباب بازی هات بازی می کردی .چند روزی کرمان بودیم همش یا مهمونی بودیم یا مهمون داشتیم حسابی بهمون خوش گذشت بعضی از دوستامون رو وقت نشد ببینیم .توی مهمونی ها مرتب مشغول صحبت کردن بودی و البته حسابی هم عیدی گرفتی .
بعد از کرمان راهیه بند لنگه شدیم و با کشتی رفتیم کیش مامان و بابای ، بابایی اونجا بودن وچند روزی کیش بودیم که خیلی خوش گذشت .
یه روز بابا ایرج بهت گفت پدر سوخته و تو برگشتی و گفتی :پدر سوخته حرف بدیه ،حرف بد نزن ،عززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززززیزم
یه روز بهت گفتم رها جان اسباب بازی هاتو جمع کن ،برگشتی و گفتی : من حوصله ندارم ،من دوست ندارم وسائلم رو جمع کنم ، من با این زبون تو چه کنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
موقع برگشتن از کیش ٤ ساعت توی کشتی بودیم و تو تمام مدت راه رفتی ودوست پیدا کردی و بازی کردی دیگه همه می شناختنت و صدات می زدن و باهات بازی می کردن و کلی قربون صدقت می رفتن وقتی سوار ماشین شدیم خواب رفتی و نصف شب رسیدیم کرمان روز ١٣ با مریم جون و خاله گیسو و خاله ساقی بودیم و روز ١٤ اومدیم تهران
سفر خوبی بود خیلی بهمون خوش گذشت .ایشالا که امسال سال خوبی برای همه دوستامون باشه
چه ژستی گرفتن بچه ها مدل عکسای آتلیه قدیمی
رها با لباس ترکمنی
رها کنار خلیج همیشه فارس
رها روی عرشه کشتی