رها 21 ماهه شد
دلبرکم 21 ماهگی هم تمام شد . روزها می گذرد و خاطرها می ماند و من 21 ماه است که شبها کنار تو می خوابم وصبح با دیدن چهره تو از خواب بیدار می شوم و تو را در آغوش می گیرم و روزهایم را با تو سپری می کنم. تابستان خوبی را با هم شروع کردیم هر روز صبح به این موضوع فکر می کنم که یک برنامه شاد و مفرح برای خودمون ترتیب بدم .صبح ها بیشتر با هم بازی می کنیم و tv می بینیم وقتی قراره چیزی بخوری باید حتما cd ببینی کنترل (koko)رو می یاری و می گی cd .این عادت باعث شده که ما کلا مشغول cd دیدن باشیم در واقع هر وقت که tv روشن باشه داره برنامه خاص تو رو نشون می ده و من هیچکدوم از سریالهامو نمی بینم به قول خاله مهلا دیکتاتور .در واقع تو دیکتاتور 21 ماهه خونمون هستی عزیزکم .
عصرها که بابایی می یاد خونه وقتی روی مبل می شینه تو یه تعداد کتاب داری که کشون کشون می بری پیش بابایی و روی دسته مبل می شینی و بابایی برات می خونه .این حرکت هر روز انجام می شه حتی اگه بابایی خیلی خسته باشه .بعد هم من و تو با کولباری از خوراکی راهیه پارک می شیم .
عزیزم حرف زدنت که دیگه محشر شده تقریبا همه چیز می گی و ما معتقدیم که تو کاملا حرف می زنی ( من و بابایی ) البته فقط یک کلمه می گی .
دایره لغات :
قستنطنیه : ghos کلاه koya
درخت : dakha پلو poya
ستاره : cita رها yaha
گیلاس: gisa عمو ahmo
خداحافظ: kho
سلام : saya
سمیرا: ca
آراد : aya
آیدین : aydi
گیسو: gisoo
ساقی: saki
شیما: shi
سه چرخه: sichakh
21 ماهگیت مبارک تک ستاره آسمون شبها و روزهای من