22 ماهگی
دخترکم 22 ماهه شدی و 22 ماهه که با هم و در کنار هم زندگی می کنیم و تو قسمتی از وجود ما هستی .
22 ماهگیت مبارک خورشید زندگیمون .
چند روزی خانواده من پیشمون بودن خیلی بهت خوش گذشت و حسابی شیطونی می کردی و یه عادت بد هم که پیدا کردی اینه که گاز می گیری و چنگ می زنی البته یه مقاله روانشناسی بود که نوشته بود بچه ها توی این سن اوج احساسات و علاقشونو با گاز گرفتن و چنگ زدن نشون می دن حالا دیگه نمی دونم .خلاصه خاله ساقیه بیچاره که همه دستو بالش قرمز و کبود بود البته بعدش معذرت خواهی می کنی و می گی (mazi) و دیگه کسی دلش نمی یاد دعوات کنه خلاصه به خاطر این همه ابراز احساسات جنابعالی ما کلاٌ کبودیم و همین روزا باید بریم پزشک قانونی و طول درمان بگیریم .
دیروز مامانم اینا رفتن و ما دوباره تنها شدیم صبح که از خواب بیدار شدی می رفتی توی اتاقها و دنبالشون می گشتی و می گفتی (gishoo ) (saki ) .
دلم واسه مامانم تنگ می شه ولی زندگی همینه .