رها با موهای کوتاه
نازنینم موهات خیلی بلند شده بود و حسابی نامرتب بود و همش روی چشمات بود و من هر چی گیره می زدم تو باز می کندی و من مرتب باید بهت می گفتم رها موهاتو از توی صورتت بزن کنار .دیروز زنگ زدم آرایشگاه وقت بگیرم گفت فردا بیا من هم که حسابی کلافه شده بودم فکر کردم بریم بیرون یه جایی پیدا می کنم ،وقتی از کوچه رد می شدیم چشمم به آرایشگاه مردونه افتاد و با خوشحالی رفتیم توی مغازه کلی تحویلمون گرفتن واسه من کافی اوردن و کلی قربون صدقت رفتن و تو چون اصولا با مردا رابطه خوبی نداری ساکت نشسته بودی .انصافا آقای آرایشگر خیلی کارش خوب بود .
دختر کوچولوی من بهت افتخار می کنم که اینقدر خانمی .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی