رهارها، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 24 روز سن داره

دخترم رها

تولدی دیگر

دختر کوچولوی من بعد از تموم شدن کلاس اول روزهای پر از ماجرایی داشتیم .بابایی که از بهمن ۹۶ واسه کار رفت نی ریز استان فارس و منو تو تهران تنها بودیم .بالاخره تصمیم گرفتیم بعد از تموم شدن کلاس اول ما هم بریم شیراز زندگی کنیم . اخر خرداد اسباب کشی کردیم و اومدیم شیراز .رهای نازنینم می دونم خیلی دلت برای مدرسه و دوستات تنگ شده ولی ما به خاطر اینده تو و اینکه بتونیم روزهای بهتری برات بسازیم این تصمیمو گرفتیم .تابستون بیشترشو کرمان بودیم و همون جا تولد ۸ سالگیتو برگزار کردیم .تازه امسال اولین بار به مشهد رفتی کوچولوی ناز نازیه من . خلاصه مدرسه جدید و کلاس دوم در شهر شیراز شروع شد و خداروشکر یه خانم معلم مهربون داری به اسم خانم اهل و یه مدرسه خوب ...
15 مهر 1397

پایان کلاس اول

رهای نازنینم فارغ تحصیلیت مبارک عزیز دلم .کلاس اول تمام شد چقدر زود گذشت .باورم نمی شه 😳😳 امسال مدرسه فوق العاده بود معلم خوب .محیط خوب .خداییش همه چیز عالی بود هر روز خوشحال رفتی مدرسه و خوشحال برگشتی . خداجون شکرت روز اخر کلی ناراحت بودی و گریه کردی .دلت واسه خانم علیزاده تنگ می شه .وقتی از مدرسه برگشتی اینقدر ناراحت بودی که رفتم از سوپر برات باربی خریدم و دیگه خوب شدی ای کلک یادت رفت همه چیز 😉 این روزا منو تو تنهاییم و بابایی شیرازه و قراره ما هم بریم اونجا یه مدتی که البته نمی دونم چقدر . بعد از ظهرها می ریم پارک و با دوستای مدرسه ات کلی خوش می گذرونی .تا یه مدت دیگه واسه زندگی می ریم شیراز .خداروشکر که من تو رو دارم وقتی ۱۱ پیش ازدواج...
7 خرداد 1397

رها میزبان جشن ح

بالاخره بعد از کلی انتظار نوبت جشن ح رسید .رها کوچولوی من دیروز ۲۸ فروردین ۹۷ میزبان جشن ح بود از اول سال که خانم معلم گفت رها باید ح تدریس کنه ما کلی درگیر بودیم که چی بخریم و چکار کنیم . رها موشی من خیلی ذوق داشتی و همش منتظر بودی که نوبتت بشه دیروز روز خوبی بود و کلی کیف کردی عزیز دلم قربون میزبانیت برم من که سعی می کردی همه دوستاتو راضی نگه داری و هررنگی که دلشون می خواد بهشون بدی ...
29 فروردين 1397

روز اخر ۱۳۹۶

امروز ۲۹ اسفنده یعنی چند ساعت دیگه وارد سال ۱۳۹۷ می شیم . دختر کوچولوی من رهای زندگی من برات بهترینها رو ارزو می کنم دلبندم امسال سال خیلی هیجان انگیزی برام بود اولش خیلی نگران بودم چون تو کلاس اولی بودی و من همش استرس داشتم که تو چطور با مدرسه کنار میایی خوشبختانه مدرسه عالی بود .یه محیط خیلی خوب و یه معلم عالی مثل خانم علیزاده عزیز هر روز با خوشحالی مدرسه رفتی و با خوشحالی برگشتی هر روز جشن داشتین و تو مدرسه خوش گذروندی خداروشکر که خدا هوامونو داره عاشقتم عروسکم ...
29 اسفند 1396

رها و مدرسه

بالاخره دختر کوچولوی من رفت مدرسه .خداروشکر خیلی مدرسه رو دوست داری در واقع عاشق سرویس و بوفه مدرسه هستی .روز اول با خوشحالی اومدی خونه و گفتی مامان به من پول می دی از بوفه خرید کنم منم فرداش بهت ۲ هزارتومان دادم و گفتم از این به بعد هفته ای ۲ هزا تومان بهت می دم باید خودت مدیریت کنی .خلاصه وقتی برگشتی همشو خرج کرده بودی با هزارتومانش اب پرتقال و یه هزاری هم گذاشته بودی روی ۳ هزار تومان پول دوستت و با هم ماکارونی خریده بودین . فرداش دوباره یه هزاری بهت دادم اینقدر خوشحال شدی و با ذوق گفتی مامان تو بهترین مامان دنیا هستی .خلاصه ظهر که برگشتی یه عالمه ژله کوچک خریده بودی و به دوستات هم داده بودی و چند تا هم تو جیبت داشتی . معلمت هم خداروشکر...
6 مهر 1396

بوی ماه مهر

قربون دختر مستقلم برم من عشق زندگی منو بابایی دیشب گفتی مامان صبح زود بیدارم کن می خوام واسه معلمم کاردستی درست کنم .امروز صبح ۶ و نیم بیدارت کردم و اماده شدی و مشغول درست کردن یه حلزون واسه معلمت یکم نگران بودم واسه همین به راننده سرویس گفتم که منم با رها بیام تا مدرسه،فکر کنم راننده بنده خدا تا حالا همچین مامانی ندیده بود .خلاصه با هم سوار شدیم و دم مدرسه پیاده شدیم و تو دست سارینا دوست پارکتو گرفتی و رفتی خودت صفتو پیدا کردی و تازه سارینا رو هم سرو سامان دادی و اسمتو که خوندن رفتی سر کلاست و من برگشتم خونه . خیالم ازت راحته دختر مستقلی هستی عزیزم امیدوارم تو مدرسه خیلی بهت خوش بگذره و دوران خوبی داشته باشی پر از خاطرهای قشنگ . ...
1 مهر 1396

پایان یک شروع تازه

امروز ۲۸ شهریور ۱۳۹۶ هست و اخرین روزه موسسه زبان .دختر نازنینم ۲۱ شهریور ۱۳۹۴ شروع کردی و ۲ سال کامل هر روز رفتی موسسه خیلی راضی بودم و واقعا خوشحالم که ۲ سال خیلی خوبو پشت سر گذاشتی عشقم در تمام مراحل زندگی منو بابایی کنارتیم عکس اولین روز و اخرین روز موسسه زبان ...
28 شهريور 1396

شهریور 1396

رها جوجه مامان دوباره چندوقتی هست که برات ننوشتم ولی امروز می خوام حسابی دلی از عزا دربیارم . دختر کوچولوی من دیروز تولدت بود 7سالگیت مبارک عشقم اصلا باورم نمی شه یه دختر کوچولوی 7 ساله دارم و قراره بره مدرسه  وایییی خدای بزرگ ممنون بابت داشتن رها  بزرگترین هدیه تولدم رهاست که خدا خیلی بهم لطف داشته و تو ماه تولدم یه رها بهم هدیه داده  عشق زندگی من خیلی دوست دارم  این روزهای ما پر بود از ماجراهای تولد و مدرسه .اینقدر واسه پوشیدن لباس فرم مدرست هیجان داشتی که خدا می دونه و همچنین خرید کیف و وسایل مدرسه .امیدوارم تو دوران مدرسه خیلی بهت خوش بگذره عزیزم .یکم استرس دارم و برات نگرانم این دوسال که مهد زبان می رف...
27 شهريور 1396

دغدغه این روزهای رها

کوچولوی زندگیمون این روزها گیر دادی که خواهر می خوایی اصلا هم کوتاه نمیایی و هر روز پیگیری می کنی .تو موسسه چند هفته پیش بهتون گفتن ارزوتونو نقاشی کنین بعد تو جشن بادبادکها می فرستیم هوا  خلاصه تو هم یه خواهر نقاشی کردی و خیلی جدی تصمیم داری اسمشو رها بزاری و می گی من رها بزرگه اونم رها کوچیکه .هر چیزی که استفاده نمی کنی از لباس و اسباب بازی می گی اینا رو نگه می دارم واسه خواهرم . چی بگم والا شاید یه روز خواهر دار شدی دندونای جولویی حسابی لق شدن اینقدر که غذا خوردنت سخت شده بود رفتیم دندون پزشکی و یکیشونو کندیم عاشق حرف زدن و قیافتم بی دندون من   چندروز بود منتظر بودی وقتی دندونت افتاد بزاری زیر بالشت و فرشته دن...
17 آذر 1395
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به دخترم رها می باشد